با وجود دردی که در حین مسابقه گاهی در پایش مینشست، فقط به عشق ایران توانست زودتر از همه دوندهها از خط پایان عبور کند. بعد، از شدت درد پا بر زمین افتاد. دقایقی بعد، روی سکوی قهرمانی ایستاد و همان روز با افتخار پرچمی مزین به نام سردار سلیمانی را بر سکوی اول چهاردهمین دوره مسابقات المپیک لیسبون پرتغال آتشنشانان به اهتزاز درآورد.
محمد اسلامی با افتخار پرچمی مزین به نام سردار سلیمانی را بر سکوی اول چهاردهمین دوره مسابقات المپیک لیسبون پرتغال آتشنشانان به اهتزاز درآورد و نام قمر بنیهاشم روی لباسش برای او دلگرمی بسیاری در مسابقات جهانی آتشنشانان بود. او چهار مدالی را هم که از مسابقات المپیک اردیبهشت در چهار رقابت سخت به دست آورد در همان مسابقات به شهدای آتشنشان تقدیم کرد.
ورزشکار محله پنجتن یکی از 16 عضو تیم ملی است که در المپیک آتشنشانهای پرتغال با کمترین امکانات و در سختترین شرایط اقامتی و تمرینی توانست بدرخشد، آن هم در حالی که رقبای او از 43 کشور جهان با بهترین امکانات برای ایستادن بر سکوی اول تا سوم تلاش کرده بودند. او در هجدهمین سال خدمتش، رئیس ایستگاههای 42 پنجتن و 18 گلشهر است. محمد اسلامی 10 سال سختی تمرینات دوومیدانی را در کنار هجده سال تجربه در حرفه آتشنشانی به جان خریده است و حالا مربی این رشته هم هست.
10 تا 18 اردیبهشت، مسابقات المپیک آتشنشانان در لیسبون پرتغال برگزار شد و در این هشت روز 43 تیم از کشورهای مختلف حضور داشتند. محمد اسلامی تعریف میکند: ما یک تیم شانزدهنفری از ایران بودیم، چهار نفر از مشهد و بقیه ازدیگر شهرها.
مسابقات دوومیدانی دو روز آخر این دوره برگزار شد. در کنار این رشته، شصت رشته ورزشی دیگر هم در این مسابقات بودند که بیش از هزار ورزشکار در آن شرکت کردند. المپیک آتشنشانان جهان هر دو سال برگزار میشود. روز ششم اردیبهشت ساعت 11 استارت دو صدمتر خورد که در آن رقابت، مقام دوم را به دست آوردم.
همان روز ساعت 4:30 دو دویستمتر هم برگزار شد که مقام سوم جهان را به دست آوردم. در مسابقه دو 4 در 100 امدادی، تیم چهارنفری ما نایبقهرمان جهان شد و مقام دومی را کسب کردیم. ساز و کارش به این شکل است که هر چهار نفر در یک تیم باید چوبی را جابهجا کنند و به خط پایان بروند. من توانستم در دو 3 هزار متر قهرمان جهان شوم و پرچم ایران را در شهر لیسبون پرتغال بالا ببرم پرچم کاروان ما به نام شهید سردار سلیمانی به اهتزاز در آمد.
ایرانیها با هزینه شخصی خودشان و با سختترین شرایط با کسب شش مدال به قهرمانی میرسند اما بعد برگشتنشان هیچ مسئولی از آنها حمایت نمیکند. محمد اسلامی از سختیهای شرایط تمرین و رفتن به مسابقات تعریف میکند: شرایط بسیار سختی برای گرفتن ویزا داشتیم. روز آخر ویزاها شانسی آماده شد.
پرتغال به دوازده کشور ویزا نداد. من چند دوره دیگر هم برای مسابقات جهانی رفتهام که مسابقات تیمی بوده است و این اولینبار بود که در مسابقات شخصی شرکت میکردم. برای مسابقات تیمی، اولینبار سال 85 در رقابتهای جهانی بلاروس شرکت کردم. در همان سال در کشور اوکراین مسابقاتی به مناسبت حادثه چرنوبیل برگزار شده بود که در آن شرکت کردم. سال 86 هم به مسابقات جهانی آتشنشانان در جمهوری چک رفتم.
آنجا مسابقات عملیاتی مخصوص آتشنشانان بود. ما در شرایطی برای رقابتهای پرتغال تمرین میکردیم که بسیار سخت بود: بحث ویزا و سفارت و ... . با وام و قرض هزینه سفر را جور و عزم رفتن کردیم. اقامت ما در پرتغال شرایط سختی داشت و اسپانسری هم در کار نبود. دو چمدان برای خوراکیهایمان برده بودیم و غذاها را کنسروی میخوردیم.
این در حالی است که یک ورزشکار باید حرفهای تمرین کند و خواب و تغذیه خوب داشته باشد و بدون استرس. بحث مربی و هزینهها هم هست. منی که رئیس ایستگاه هستم، هرروز تا ساعت 2 ظهر سر کارم. عصرها همزمان با کار تمرین هم میکردم. اول کار، بازیکنان تیمها و آمادگی آنها را که دیدیم، استرس گرفتیم. سطح آنها خیلی بالا بود. خدا را شکر در این شرایط من چهار مدال آوردم.
10 سال میشود که دوومیدانی را حرفهای کار میکند و پنج سال است که دبیر هیئت دوومیدانی و آمادگی جسمانی شهرداری مشهد است. تعریف میکند: در دو سال گذشته تمرینهای تخصصیام را بهجد انجام میدادم. تمرینات در صحرا داشتم. تمرینات ورزشی دو با موانع داشتم تا بتوانم برای مسابقات جهانی آماده باشم. دوندههای جهانی استقامت بسیاری دارند و بیشتر کسانی هم که آمده بودند دوومیدانی کار بودند. پس باید برای این رقابت خیلی سخت آماده میشدم. در این دو سال تمرین، دستکم پنج بار آسیب دیدم، آسیبهایی که تا فیزیوتراپی کشید و هزینههای زیادی در جریان آنها به من تحمیل شد. برای هر آسیب، دستکم دو ماه صبر کردم. میخواهم بگویم همه این شرایط را به جان خریدم برای کسب افتخار.
یک ورزشکار حرفهای زیاد آسیب میبیند. او هم مستثنی نبوده است. میگوید: در شرایط مسابقات جهانی، از ناحیه پا آسیب جزئی دیدم. حتی در دوی صدمتر هم آسیب را حس کردم ولی به مسیرم ادامه دادم. با درد دور آخر را رفتم و اول شدم. وقتی مسابقه 3 هزار متر تمام شد، آخر خط افتادم. ایمان دارم حضرت ابوالفضل که نامش بر لباسم بود و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که نامش نام تیم بود این نیرو را به من داد.
روی سکوی جهانی ایستادن اصلا کار سادهای نیست، آن هم در حالی که همه برای قهرمانی آمدهاند. محمدآقا از شرایط رقابتها در اردیبهشت تعریف میکند: نمایندگان کشورهایی که آمده بودند لباسهای حرفهای و اقامتگاه عالی داشتند و بسیار مجهز بودند. شرایط ما اصلا خوب نبود. ابتدا قرار بود پانزده نفر از مشهد برویم ولی چون هزینهها با خودمان بود و برای ویزا دیر اقدام کرده بودند، موفق نشدند بیایند. فقط چهار نفر ویزا گرفتیم و عازم شدیم.
من پیش از این هم در چندین دوره در مسابقات کشوری مقام داشتم و در سال 85 در تیم ملی آتشنشانی ایران در رشته آبرسانی قهرمان جهان شدیم. دوست داشتم قهرمانی جهان را به صورت انفرادی کسب کنم که خدا را شکر به این مقام هم دست پیدا کردم و به آرزوهایم رسیدم.
آتشنشانی شغلی پراضطراب است. دیدن صحنههای دلخراش و امدادرسانی به روح و روان آدم زخم میزند. اسلامی تعریف میکند: توان روحی آتشنشان باید خیلی زیاد باشد. علاوه بر این، باید ورزشکار باشد که بتواند یک ساختمان را بالا برود و مردم را از حریق نجات دهد. آتشنشان باید از ساختمانی بالا برود که آتش گرفته است درحالیکه وزن لباسش دستکم 21 کیلوگرم است.
علاوه بر این، وسایلی مانند دستگاه تنفسی و تجهیزات انفرادی هم باید در عملیاتها همراه هر آتشنشانی باشد. چکمه و کلاه هم هرکدام وزن خود را دارد. اگر لباس آتشنشان را یک فرد عادی بپوشد، خیلی سخت میتواند راه برود اما یک آتشنشان همه این سختی را به عشق نجات جان یک انسان به جان میخرد.
یک آتشنشان باید 24 ساعت شیفت باشد و 48 ساعت استراحت کند. محمدآقا میگوید با وجود این، هر حادثهای اتفاق بیفتد واقعا روحیه هر آتشنشان را به هم میریزد. باید روانشناسی در کنار آتشنشانان باشد که او را برای عملیات بعدی ریکاوری کند. از طرفی، آتشنشانها معمولا از سمت خانوادهها هم در فشار هستند. من همکاران بسیاری داشتهام که میگفتند: همسرم من را درک نمیکند و میگوید شما شبها منزل نیستید و برای ما سخت است.
چه خوب است که خانوادهها به ایستگاهها بیایند و سختی کار را ببینند. من بابت درکی که همسرم تاکنون از شرایط کاری من داشته است از او سپاسگزارم. از مادرم و پدرم هم تشکر میکنم که دعایشان همیشه دلیل موفقیتهایم است. بیانصافی است از مسئولانی یاد نکنم که با جان و دل حمایتمان کردند. همچنین تشکر ویژه دارم از آقای حاجیبگلو، عضو شورای شهر، که بهجد پیگیر کارهای ما و احقاق حقوق ماست.
خاطرات او با تلخی و شیرینیهایی گره خورده است که یادآوری برخیهایشان هر زمان باشد خستگی را از جان و تن میگیرد. تعریف میکند: به ما اعلام شد در انتهای خیابان پنجتن یک منزل مسکونی آتش گرفته است. وقتی رسیدیم، گویا خانواده از منزل بیرون رفته و در را قفل کرده بودند.
دخترخانم یازدهساله آنها در اتاق خواب بود. حجم دود اینقدر زیاد بود که اجازه ورود نمیداد. بالأخره موفق شدیم برویم داخل. زمانی که دختر را آوردیم بیرون، از حال رفته بود. روحیهام خراب شد. همکارانم میگفتند تمام کرده است اما من میگفتم سیپیآر بدهند. وقتی همکارانم دختر را سیپیآر کردند، احیا شد و به زندگی برگشت. این اتفاق خوب کل خستگی من در این 18 سال خدمت را از تنم گرفت.
اولین حادثهای که به نظرم دردناک و باورناپذیر میآمد سال 83 بود که تازه وارد آتشنشانی شده بودم. بعد از چند ماه، یک حادثه حریق در انبار کارتن و در محدوده خینعرب اتفاق افتاد. آنجا با سوخته شدن چندین جنازه روبهرو شدیم. حادثه بسیار دلخراشی بود. اینها آمده بودند در انبار را باز کنند و بیرون بیایند اما در از پشت قفل بود و نتوانسته بودند خارج شوند. جنازهها خیلی سوخته بودند. با توجه به اینکه هوا سرد بود و برف میبارید، آنها بخاری روشن کرده بودند و این اتفاق افتاده بود.
بین همه صحبتها گریز کوچکی میزنیم به زندگی خصوصی و خانوادگی. او تعریف میکند: وقتی ازدواج کردم، آتشنشان نبودم. یک سال بعد از ازدواج با همسرم در سال 82 وارد این حرفه شدم. شاید بتوانم بگویم پاقدم همسرم بود که این اتفاق مبارک در زندگیام افتاد. دو پسر دارم: ابوالفضل چهاردهساله و امیرمهدی هشتساله که امیدوارم در مسیر قهرمانی پیش بروند. الان که شرایط همهگیری کروناست، تمرین ورزشی خیلی سخت شده است. امیرمهدی فوتبال دوست دارد و ابوالفضل والیبال. پسرهایم دوست دارند آتشنشان بشوند. من هم خیلی دوست دارم فرزندانم در این حرفه باشند. آتشنشانی شغل خوبی است ولی برای کسی که عاشق آن باشد.
محمدآقا سختی کار زیاد تجربه کرده است و یکی دو نمونه نیست. به قول خودش آبدیده شده است. میگوید: قبل از آتشنشان شدنم در کارخانه چسب کار میکردم. باید داخل مخزنها را تمیز میکردیم و به دلیل مواد شیمیایی چسبها موها و ابروهایم در اثر مواد شیمیایی کاملا ریخت و دیگر درنیامد. کارخانه اصلا پیگیر نبود و عده زیادی از کارگرها دچار همین مشکل شدند.
دلیلش هم این بود که زمان تمیز کردن مخزنها، به دلیل گرمای هوا عرق میکردم و چون تهویه کافی نبود، آن گاز بر بدنم نشست و این مشکل به مرور زمان برای من پیش آمد. من ماسک انفرادی داشتم. بنابراین سموم شیمیایی چسب فقط روی موهایم اثر گذاشت و ریههایم سالم است. خدا را شکر، بعد از آن هم به شغل آتشنشانی وارد شدم.
کارشناسی ارشد تربیت بدنی دارد و مربی دوومیدانی در سطح مدارس و هنرستانهاست. میگوید: با دیپلم وارد آتشنشانی شدم ولی با تلاش و پشتکار، موفق شدم کارشناسی فرماندهی عملیات در حریق و حوادث را بگیرم. برای ورزشکار تحصیل خیلی مهم است. در شغل ما ورزشکار بودن بسیار مهم است زیرا نیاز داریم که آمادگی جسمانی بالایی داشته باشیم.
من از همه آتشنشانها درخواست میکنم ورزش را سرلوحه کار خود قرار دهند. جدا از همه اینها آتشنشانی یک حرفه نیست. عشق است. این را محمدآقا چندین بار تکرار میکند. میگوید: یک بار اول ورودم به سازمان آتشنشانی مطلبی را روی دیوار خواندم که نوشته بود: آتشنشانی شغل نیست. عشق است. اگر عاشق کارت نباشی و وارد این حرفه مقدس بشوی، دیوانگی محض است. پس باید عاشق کارت باشی تا بر دوش کشیدن خستگی روحی و جسمی برای او راحت باشد.
هفتهای بین هفت تا 9 جلسه تمرین دارد. زمانی کوتاه استراحت میکند و ریکاوری. بعد دوباره تمریناتش را ادامه میدهد. میخواهد دوباره در رقابتها شرکت کند. میگوید: البته این بار دیگر توانایی پرداخت هزینهها را در دو سال دیگر ندارم. در صورتی میتوانم ادامه دهم که مسئولان از من حمایت کنند. این حمایت نشدن از سمت مسئولان فشار مضاعفی دارد و گاهی ورزشکاران را ناچار به تصمیم اشتباه میکند.
در مسابقات سال 85 از کشورهای دیگر به ما پیشنهاد شد که به عنوان آتشنشان برای آنها هم کار کنیم و هم ورزش. گفتند همه امکانات را به ما میدهند. حتی از شهرهای دیگر کشور هم به ما پیشنهاد شد که به آنجا برویم اما من عاشق امام رضا(ع) هستم و زندگی در مشهد را یک نعمت میدانم.
حمایت نشدن از سمت مسئولان فشار مضاعفی دارد و گاهی ورزشکاران را ناچار به تصمیم اشتباه میکند
دوست ندارد اتفاقی خاطر هیچ شهروندی را تلخ کند. برای همین، حرفهایش را خیلی کوتاه میگوید: من به عنوان یک آتشنشان میگویم اگر همه شهروندان آتشنشان داوطلب خودشان باشند، هیچ حریقی اتفاق نمیافتد. از شرایط پخت و پز بگیرید تا گرم کردن خانه با بخاری و وسایل گرمایشی.
باید موارد ایمنی را یاد گرفت. الان هم خود سازمان آتشنشانی آموزشهایی برای شهروندان دارد و کپسولهای خاموشکننده آتش را در اختیار شهروندان میگذارد تا بتوانند اقدامات اولیه لازم را انجام بدهند. شاید اگر یک حریق در ابتدا مهار شود، با یک پارچ آب هم کارش تمام شود، اما همان حریق اگر پیشروی کند، خسارتهای مالی و جانی بیشماری در پی خواهد داشت.